← 2Kings 19/25 → |
و واقع شد كه چون حِزْقیای پادشاه این را شنید، لباس خود را چاك زده، و پلاس پوشیده، به خانۀ خداوند داخل شد. | .1 |
و الیاقیم، ناظر خانه و شْبِنَۀ كاتب و مشایخِ كَهَنه را ملبّس به پلاس نزد اشعیا ابن آموص نبی فرستاده، | .2 |
به وی گفتند: «حِزْقیا چنین میگوید كه امروز روز تنگی و تأدیب و اهانت است زیرا كه پسران به فمِ رحم رسیدهاند و قوت زاییدن نیست. | .3 |
شاید یهُوَه خدایت تمامی سخنان رَبْشاقی را كهآقایش، پادشاه آشور، او را برای اهانت نمودن خدای حی فرستاده است، بشنود و سخنانی را كه یهُوَه، خدایت شنیده است، توبیخ نماید. پس برای بقیهای كه یافت میشوند، تضرع نما.» | .4 |
و بندگان حِزْقیای پادشاه نزد اشعیا آمدند. | .5 |
و اشعیا به ایشان گفت: «به آقای خود چنین گویید كه خداوند چنین میفرماید: از سخنانی كه شنیدی كه بندگانِ پادشـاه آشور به آنهـا به مـن كفر گفتهاند، مترس. | .6 |
همانا روحی بر او میفرستم كه خبری شنیده، به ولایت خود خواهد برگشت و او را در ولایت خودش به شمشیر هلاك خواهم ساخت.» | .7 |
پس رَبْشاقی مراجعت كرده، پادشاه آشور را یافت كه با لِبْنَه جنگ میكرد، زیرا شنیده بود كه از لاكیش كوچ كرده است. | .8 |
و دربارۀ تِرْهاقْه، پادشاه حَبَش، خبری شنیده بود كه به جهت مقاتله با تو بیرون آمده است. (پس چون شنید) بار دیگر ایلچیان نزد حِزْقیا فرستاده، گفت: | .9 |
« به حِزْقیا، پادشاه یهودا چنین گویید: خدای تو كه به او توكل مینمایی، تو را فریب ندهد و نگوید كه اورشلیم به دست پادشاه آشور تسلیم نخواهد شد. | .10 |
اینك تو شنیدهای كه پادشاهان آشور با همۀ ولایتها چه كرده و چگونه آنها را بالكل هلاك ساختهاند، و آیا تو رهایی خواهی یافت؟ | .11 |
آیا خدایان امّتهایـی كه پـدران من، ایشـان را هـلاك ساختند، مثل جوزان و حاران و رَصَف و بنیعـدن كه در تَلَسّار میباشنـد، ایشـان را نجـات دادنـد؟ | .12 |
پادشاه حَمات كجاست؟ و پادشاه اَرْفاد و پادشاه شهر سَفَروایم و هِینَع و عِوّا؟» | .13 |
و حِزْقیا مكتوب را از دست ایلچیان گرفته، آن را خواند و حِزْقیا به خانۀ خداوند درآمده، آن را به حضور خداوند پهن كرد. | .14 |
و حِزْقیا نزد خداوند دعا نموده، گفت: «ای یهُوَه، خدای اسرائیل كه بر كروبیان جلوس مینمایی، تویی كه به تنهایی بر تمامی ممالك جهان خدا هستی و تو آسمان و زمین را آفریدهای. | .15 |
ای خداوند گوش خود را فرا گرفته، بشنو. ای خداوند چشمان خود را گشوده، ببین و سخنان سَنْحاریب را كه به جهت اهانت نمودن خدای حی فرستاده است، استماع نما. | .16 |
ای خداوند ، راست است كه پادشاهان آشور امتها و زمین ایشان را خراب كرده است، | .17 |
و خدایان ایشان را به آتش انداخته، زیرا كه خدا نبودند، بلكه ساخته دست انسان از چوب و سنگ. پس به این سبب آنها را تباه ساختند. | .18 |
پس حال ای یهُوَه، خدای ما، ما را از دست او رهایی ده تا جمیع ممالك جهان بدانند كه تو تنها ای یهُوَه، خدا هستی.» | .19 |
پس اشعیا ابن آموص نزد حِزْقیا فرستاده، گفت: «یهُوَه، خدای اسرائیل، چنین میگوید: آنچه را كه دربارۀ سَنْحاریب، پادشاه آشور، نزد من دعا نمودی اجابت كردم. | .20 |
كلامی كه خداوند دربارهاش گفته، این است: آن باكره، دختر صهیون، تو را حقیر شمرده، استهزا نموده است و دختر اورشلیم سر خود را به تو جنبانیده است. | .21 |
كیست كه او را اهانت كرده، كفر گفتهای و كیست كه بر وی آواز بلند كرده، چشمان خودرا به علیین افراشتهای؟ مگر قدوس اسرائیل نیست؟ | .22 |
به واسطۀ رسولانت، خداوند را اهانت كرده، گفتهای: به كثرت ارابههای خود بر بلندی كوهها و به اطراف لبنان برآمدهام و بلندترین سروهای آزادش و بهترین صنوبرهایش را قطع نموده، به بلندی اقصایش و به درختستان بوستانش داخل شدهام. | .23 |
و من، حفره كنده، آب غریب نوشیدم و به كف پای خود تمامی نهرهای مصر را خشك خواهم كرد. | .24 |
آیا نشنیدهای كه من این را از زمان سلف كردهام و از ایام قدیم صورت دادهام و الا´ن، آن را به وقوع آوردهام تا تو به ظهور آمده و شهرهایی حصاردار را خراب نموده، به تودههای ویران مبدل سازی؟ | .25 |
از این جهت، ساكنان آنها كمقوّت بوده، ترسان و خجل شدند، مثل علف صحرا و گیاه سبز و علف پشت بام و مثل غلّهای كه پیش از رسیدنش پژمرده شود، گردیدند. | .26 |
« اما من نشستن تو را و خروج و دخولت و خشمی را كه بر من داری، میدانم. | .27 |
چونكه خشمی كه بر من داری و غرور تو، به گوش من برآمده است. بنابراین مهار خود را به بینی تو و لِگام خود را به لبهایت گذاشته، تو را به راهی كه آمدهای، برخواهم گردانید. | .28 |
« و علامت، برای تو این خواهد بود كه امسال غلّه خودرو خواهید خورد و سال دوم آنچه از آن بروید؛ و در سال سوم بكارید و بدروید و تاكستانها غرس نموده، میوۀ آنها را بخورید. | .29 |
و بقیهای كه از خاندان یهودا رستگار شوند، بار دیگر به پایین ریشه خواهند زد و به بالا میوه خواهند آورد. | .30 |
زیرا كه بقیهای از اورشلیم و رستگاران از كوه صهیون بیرون خواهند آمد. غیرت یهُوَه این را بجا خواهد آورد. | .31 |
« بنابراین خداوند دربارۀ پادشاه آشور چنین میگوید كه به این شهر داخل نخواهد شد و به اینجا تیر نخواهد انداخت و در مقابلش با سپر نخواهد آمد و منجنیق را در پیش آن بر نخواهد افراشت. | .32 |
به راهی كه آمده است به همان برخواهد گشت و به این شهر داخل نخواهد شد. خداوند این را میگوید. | .33 |
زیرا كه این شهر را حمایت كرده، به خاطر خود و به خاطر بندۀ خویش داود، آن را نجات خواهم داد.» | .34 |
پس فرشتۀ خداوند در آن شب بیرون آمده، صد و هشتاد و پنج هزار نفر از اردوی آشور را زد. و بامدادان چون برخاستند، اینك جمیع آنها لاشههای مرده بودند. | .35 |
و سَنْحاریب، پادشاه آشور كوچ كرده، روانه گردید و برگشته، در نینوی ساكن شد. | .36 |
و واقع شد كه چون او در خانۀ خدای خویش، نِسْروك عبادت میكرد، پسرانش اَدْرَمَّلَك و شَرْآصَر او را به شمشیر زدند؛ و ایشان به زمین آرارات فرار كردند و پسرش آسَرْ حَدُّون به جایش سلطنت نمود. | .37 |
← 2Kings 19/25 → |