← 2Chronicles 24/36 → |
و یوآش هفت ساله بود كه پادشاه شد و چهل سال در اورشلیم سلطنت نمود و اسم مادرش ظَبِیۀ بئرشَبَعی بود. | .1 |
و یوآش در تمامی روزهای یهُویاداع كاهن، آنچه را كه در نظر خداوند راست بود، به عمل میآورد. | .2 |
و یهُویاداع دو زن برایش گرفت و او پسران و دختران تولید نمود. | .3 |
و بعد از آن، یوآش اراده كرد كه خانۀ خداوند را تعمیر نماید. | .4 |
و كاهنان و لاویان را جمع كرده، به ایشان گفت: «به شهرهای یهودا بیرون روید و از تمامی اسرائیل نقره برای تعمیرخانۀ خدای خود، سال به سال جمع كنید، و در این كار تعجیل نمایید.» اما لاویان تعجیل ننمودند. | .5 |
پس پادشاه، یهُویاداع رئیس (كهنه) را خوانده، وی را گفت: «چرا از لاویان بازخواست نكردی كه جزیهای را كه موسی بندۀ خداوند و جماعت اسرائیل به جهت خیمۀ شهادت قرار دادهاند، از یهودا و اورشلیم بیاورند؟» | .6 |
زیرا كه پسران عَتَلْیای خبیثه، خانۀ خدا را خراب كرده، و تمامی موقوفات خانۀ خداوند را صرف بَعْلیم كرده بودند. | .7 |
و پادشاه امر فرمود كه صندوقی بسازند و آن را بیرون دروازۀ خانۀ خداوند بگذارند. | .8 |
و در یهودا و اورشلیم ندا دردادند كه جزیهای را كه موسی بندۀ خدا در بیابان بر اسرائیل قرار داده بود، برای خداوند بیاورند. | .9 |
و جمیع سروران و تمامی قوم آن را به شادمانی آورده، در صندوق انداختند تا پر شد. | .10 |
و چون صندوق به دست لاویان، نزد وكلای پادشاه آورده میشد و ایشان میدیدند كه نقره بسیار هست. آنگاه كاتبِ پادشاه و وكیلِ رئیس كَهَنه آمده، صندوق را خالی میكردند و آن را برداشته، باز به جایش میگذاشتند. و روز به روز چنین كرده، نقرۀ بسیار جمع كردند. | .11 |
و پادشاه و یهُویاداع آن را به آنانی كه در كار خدمت خانۀ خداوند مشغول بودند دادند، و ایشان بنّایان و نجّاران به جهت تعمیر خانۀ خداوند و آهنگران و مسگران برای مَرِمَّت خانۀ خداوند اجیر نمودند. | .12 |
پس عملهها به كار پرداختند و كار از دست ایشان به انجام رسید و خانۀ خدا را به حالت اولش برپا داشته، آن را محكم ساختند. | .13 |
و چون آن را تمام كرده بودند،بقیۀ نقره را نزد پادشاه و یهُویاداع آوردند و از آن برای خانۀ خداوند اسباب یعنی آلات خدمت و آلات قربانیها و قاشقها و ظروف طلا و نقره ساختند، و در تمامی روزهای یهُویاداع، قربانیهای سوختنی دائماً در خانۀ خداوند میگذرانیدند. | .14 |
اما یهُویاداع پیر و سالخورده شده، بمرد و حین وفاتش صد و سی ساله بود. | .15 |
و او را در شهر داود با پادشاهان دفن كردند، زیرا كه در اسرائیل هم برای خدا و هم برای خانۀ او نیكویی كرده بود. | .16 |
و بعد از وفات یهُویاداع، سروران یهودا آمدند و پادشاه را تعظیم نمودند و پادشاه در آن وقت به ایشان گوش گرفت. | .17 |
و ایشان خانۀ یهُوَه خدای پدران خود را ترك كرده، اَشَیریم و بتها را عبادت نمودند، و به سبب این عصیان ایشان، خشم بر یهودا و اورشلیم افروخته شد. | .18 |
و او انبیاء نزد ایشان فرستاد تا ایشان را به سوی یهُوَه برگردانند و ایشان آنها را شهادت دادند، اما ایشان گوش نگرفتند. | .19 |
پس روح خدا زكریا ابن یهُویاداع كاهن را ملبّس ساخت و او بالای قوم ایستاده، به ایشان گفت: «خدا چنین میفرماید: شما چرا از اوامر یهُوَه تجاوز مینمایید؟ پس كامیاب نخواهید شد. چونكه خداوند را ترك نمودهاید، او شما را ترك نموده است.» | .20 |
و ایشان بر او توطئه نموده، او را به حكم پادشاه در صحن خانۀ خداوند سنگسار كردند. | .21 |
پس یوآشِ پادشاه احسانی راكه پدرش یهُویاداع، به وی نموده بود، بیاد نیاورد، بلكه پسرش را به قتل رسانید. و چون او میمرد، گفت: « خداوند این را ببیند و بازخواست نماید.» | .22 |
و در وقت تحویل سال، لشكر اَرامیان به ضد وی برآمده، به یهودا و اورشلیم داخل شده، جمیع سروران قوم را از میان قوم هلاك ساختند، و تمامی غنیمت ایشان را نزد پادشاه دمشق فرستادند. | .23 |
زیرا كه لشكر اَرام با جمعیت كمی آمدند و خداوند لشكر بسیار عظیمی به دست ایشان تسلیم نمود، چونكه یهُوَه خدای پدران خود را ترك كرده بودند؛ پس بر یوآش قصاص نمودند. | .24 |
و چون از نزد او رفتند (زیرا كه او را در مرضهای سخت واگذاشتند)، بندگانش به سبب خون پسران یهُویاداعِ كاهن، براو فتنه انگیخته، او را بر بسترش كشتند. و چون مرد، او را در شهر داود دفن كردند، اما او را در مقبرۀ پادشاهان دفن نكردند. | .25 |
و آنانی كه بر او فتنه انگیختند، اینانند: زاباد، پسر شِمْعَه عَمُّونیه و یهُوزاباد، پسر شِمْریتِ موآبیه. | .26 |
و اما حكایت پسرانش و عظمت وَحی كه بر او نازل شد و تعمیر خانۀ خدا، اینك در مِدْرَسِ تواریخ پادشاهان مكتوب است، و پسرش اَمَصْیا در جایش پادشاه شد. | .27 |
← 2Chronicles 24/36 → |