← Mark 3/16 → |
عیسی بار دیگر به کنیسه رفت. در آنجا مردی حضور داشت، که دستش خشک شده بود. | .1 |
پیروان فرقه فریسی مراقب بودند ببینند، آیا عیسی او را در روز سَبَت شفا می دهد تا تهمتی برضد او پیدا کنند. | .2 |
عیسی به آن مرد دست خشک فرمود: «بیا در میان بایست.» | .3 |
بعد به آن ها گفت: «آیا در روز سَبَت خوبی کردن رواست یا بدی کردن؟ نجات دادن یا کشتن؟» آن ها خاموش ماندند. | .4 |
عیسی با خشم به آن ها نگاه کرد، زیرا از سنگدلی آن ها جگرخون بود و سپس به آن مرد فرمود: «دستت را دراز کن.» او دستش را دراز کرد و مانند اول سالم شد. | .5 |
فریسی ها فوراً از آنجا خارج شدند تا با طرفداران هیرودیس برای از بین بردن عیسی نقشه بکشند. | .6 |
عیسی با شاگردان خود به کنار دریا رفت. عدۀ زیادی بدنبال او می رفتند. این اشخاص از جلیل و یهودیه | .7 |
و اورشلیم و ادومیه و از آن طرف دریای اُردن و از قسمت های صور و صیدون آمده بودند. این جمعیت انبوه شرح کارهای او را شنیده و به نزدش آمدند. | .8 |
پس او به شاگردان خود گفت که کشتی ای برایش حاضر کنند تا از ازدحام مردم دور باشد. | .9 |
چون آنقدر بیماران را شفا داده بود که همه بطرف او هجوم می آوردند تا او را لمس کنند. | .10 |
همینطور ارواح ناپاک وقتی او را می دیدند، در پیش او به خاک می افتادند و با صدای بلند فریاد می کردند: «تو پسر خدا هستی!» | .11 |
عیسی با تأکید به آن ها امر می کرد که این را به کسی نگویند. | .12 |
بعد از آن عیسی به بالای کوهی رفت و اشخاصی را که می خواست پیش خود خواست و آن ها پیش او رفتند. | .13 |
او دوازده نفر را تعیین کرد تا پیش او باشند و تا آن ها را برای اعلام پیام خود بفرستد | .14 |
و قدرت بیرون کردن ارواح ناپاک را داشته باشند. | .15 |
دوازده نفری که انتخاب کرد عبارتند از: شمعون که عیسی به او لقب پِترُس داد، | .16 |
یعقوب پسر زَبدی و برادرش یوحنا که به آن ها لقب «بوانیرگس» یعنی «رعدآسا» داد. | .17 |
و اندریاس و فیلیپُس و بَرتولما و متی و توما و یعقوب پسر حَلفی و تَدی و شمعون فدایی | .18 |
و یهودای اسخریوطی که بعدها عیسی را تسلیم کرد. | .19 |
عیسی به منزل رفت. بازهم جمعیت زیادی در آنجا جمع شد، بطوری که او و شاگردانش فرصت غذا خوردن نداشتند. | .20 |
وقتی فامیل او این را شنیدند، آمدند تا او را با خود ببرند، چون بعضی می گفتند که او دیوانه شده است. | .21 |
علمای دین هم که از اورشلیم آمده بودند، می گفتند: «او تحت فرمان بَعلزِبول است و ارواح ناپاک را به یاری رئیس ارواح ناپاک بیرون می کند.» | .22 |
پس عیسی از مردم خواست که پیش بیایند و برای آن ها مَثَل هایی آورد و گفت: «شیطان چطور می تواند شیطان را بیرون کند؟ | .23 |
اگر در مملکتی تفرقه باشد، آن مملکت نمی تواند دوام بیاورد | .24 |
و اگر در خانواده ای تفرقه بیافتد، آن خانواده نمی تواند پایدار بماند. | .25 |
اگر شیطان نیز مقابل شیطان قیام کند و در او تفرقه پیدا شود، دیگر نمی تواند دوام بیاورد و سلطنتش به پایان خواهد رسید. | .26 |
همچنین هیچکس نمی تواند به خانۀ مرد زورآوری وارد شود و اموال او را غارت کند، مگر اینکه اول آن زورمند را ببندد و پس از آن خانه اش را غارت نماید. | .27 |
بدانید هر نوع گناه و کفری که انسان مرتکب شده باشد، قابل آمرزش است. | .28 |
اما هرکه به روح القدس کفر بگوید تا ابد آمرزیده نخواهد شد ـ نه در این دنیا و نه در دنیای آینده.» | .29 |
عیسی این مَثَل را آورد چون عده ای می گفتند: «او روح ناپاک دارد.» | .30 |
مادر و برادران عیسی آمدند و بیرون ایستاده پیغام فرستادند که عیسی پیش آن ها برود. | .31 |
جمعیت زیادی دور او نشسته بودند و به او خبر دادند که: «مادر و برادران تو بیرون ایستاده اند و تو را می خواهند.» | .32 |
عیسی جواب داد: «مادر من کیست؟ برادران من کی هستند؟» | .33 |
و به کسانی که دور او نشسته بودند نگاه کرده گفت: «اینها مادر و برادران من هستند. | .34 |
چون هرکس ارادۀ خدا را انجام دهد برادر و خواهر و مادر من است.» | .35 |
← Mark 3/16 → |