← Psalms 39/150 → |
[رای یَدُوتون سالار مغنیان. مزمور داود] گفتم راههای خود را حفظ خواهم کرد تا به زبانم خطا نورزم. دهان خود را به لجام نگاه خواهم داشت، مادامی که شریر پیش من است. | .1 |
من گنگ بودم و خاموش و از نیکویی نیز سکوت کردم و درد من به حرکت آمد. | .2 |
دلم در اندرونم گرم شد. چون تفکر میکردم آتش افروخته گردید. پس به زبان خود سخن گفتم. | .3 |
ای خداوند اجل مرا بر من معلوم ساز و مقدار ایامم را که چیست تا بفهمم چه قدر فانی هستم. | .4 |
اینک روزهایم را مثل یک وجب ساختهای و زندگانیام در نظر تو هیچ است. یقیناً هر آدمی محض بطالت قرار داده شد، سِلاه. | .5 |
اینک، انسان در خیال رفتار میکند و محض بطالت مضطرب میگردد. ذخیره میکند و نمیداند کیست که از آن تمتع خواهد برد. | .6 |
و الآن ای خداوند برای چه منتظر باشم؟ امید من بر تو میباشد. | .7 |
مرا از همهٔٔ گناهانم برهان و مرا نزد جاهلان عار مگردان. | .8 |
من گنگ بودم وزبان خود را باز نکردم زیرا که تو این را کردهای. | .9 |
بلای خود را از من بردار زیرا که از ضرب دست تو من تلف میشوم. | .10 |
چون انسان را بهسبب گناهش به عتابها تأدیب میکنی، نفایس او را مثل بید میگذاری. یقیناً هر انسان محض بطالت است، سِلاه. | .11 |
ای خداوند دعای مرا بشنو و به فریادم گوش بده و از اشکهایم ساکت مباش، زیرا که من غریب هستم در نزد تو و نزیل هستم مثل جمیع پدران خود. | .12 |
روی [خشم] خود را از من بگردان تا فرحناک شوم قبل از آنکه رحلت کنم و نایاب گردم. | .13 |
← Psalms 39/150 → |