| ← Psalms 14/150 → |
| [برای سالار مغنیان. مزمور داود] احمق در دل خود میگوید که خدایی نیست. کارهای خود را فاسد و مکروه ساختهاند و نیکوکاری نیست. | .1 |
| خداوند از آسمان بربنیآدم نظر انداخت تا ببیند که آیا فهیم و طالب خدایی هست. | .2 |
| همه روگردانیده، با هم فاسد شدهاند. نیکوکاری نیست یکی هم نی. | .3 |
| آیا همهٔٔ گناهکاران بیمعرفت هستند که قوم مرا میخورند، چنانکه نان میخورند، و خداوند را نمیخوانند؟ | .4 |
| آنگاه ترس بر ایشان مستولی شد، زیرا خدا در طبقهٔ عادلان است. | .5 |
| مشورت مسکین را خجل میسازید چونکه خداوند ملجای اوست. | .6 |
| کاش که نجات اسرائیل از صهیون ظاهر میشد! چون خداوند اسیریِ قوم خویش را برگردانَدْ، یعقوب وجد خواهد نمود و اسرائیل شادمان خواهد گردید. | .7 |
| ← Psalms 14/150 → |