← Nehemiah 7/13 → |
و چون حصار بنا شد و درهایش را برپا نمودم و دربانان و مغنّیان و لاویان ترتیب داده شدند، | .1 |
آنگاه برادر خود حنانی و حَنَنْیا رئیس قصر را، زیرا كه او مردی امین و بیشتر از اكثر مردمان خداترس بود، بر اورشلیم فرمان دادم. | .2 |
و ایشان را گفتم دروازههای اورشلیم را تا آفتاب گرم نشود باز نكنند و مادامی كه حاضر باشند، درها را ببندند و قفل كنند. و از ساكنان اورشلیم پاسبانان قرار دهید كه هر كس به پاسبانی خود و هر كدام به مقابل خانه خویش حاضر باشند. | .3 |
و شهر وسیع و عظیم بود و قوم در اندرونش كم و هنوز خانهها بنا نشده بود. | .4 |
و خدای من در دلم نهاد كه بزرگان و سروران و قوم را جمع نمایم تا برحسب نسبنامهها ثبت كردند و نسبنامه آنانی را كه مرتبهاول برآمده بودند یافتم و در آن بدین مضمون نوشته دیدم: | .5 |
اینانند اهل ولایتها كه از اسیری آن اشخاصی كه نَبُوكَدْنَصَّر پادشاه بابل به اسیری برده بود، برآمده بودند و هر كدام از ایشان به اورشلیم و یهودا به شهر خود برگشته بودند. | .6 |
اما آنانی كه همراه زربّابل آمده بودند: یسُوع و نَحَمِیا و عَزْرَیاو رَعَمْیا و نَحَمانی و مُرْدِخای و بِلْشان و مِسْفارِت و بِغْوای و نَحُوم و بَعْنَه. و شماره مردان قوم اسرائیل: | .7 |
بنیفَرْعُوش، دوهزار و یك صد و هفتاد و دو. | .8 |
بنیشَفَطْیا، سیصد و هفتاد و دو. | .9 |
بنیآرَح، ششصد و پنجاه و دو. | .10 |
بنیفَحَت مُوآب از بنییشُوع و یوآب، دو هزار و هشتصد و هجده. | .11 |
بنیعیلام، هزار و دویست و پنجاه و چهار. | .12 |
بنیزَتُّو، هشتصد و چهل و پنج. | .13 |
بنیزَكّای، هفتصد و شصت. | .14 |
بنیبِنُوّی، ششصد و چهل و هشت. | .15 |
بنیبابای، ششصد و بیست و هشت. | .16 |
بنیعَزْجَد، دو هزار و سیصد و بیست و دو. | .17 |
بنیاَدُونیقام، ششصد و شصت و هفت. | .18 |
بنیبِغْوای، دو هزار و شصت و هفت. | .19 |
بنیعادین، ششصد و پنجاه و پنج. | .20 |
بنیآطیر از (خاندان) حِزْقِیا، نود و هشت. | .21 |
بنیحاشُوم، سیصد و بیست و هشت. | .22 |
بنیبیصای، سیصد و بیست و چهار. | .23 |
بنیحاریف، صد و دوازده. | .24 |
بنیجَبَعُون، نود و پنج. | .25 |
مردمان بیتلحم و نَطُوْفَه، صد و هشتاد و هشت. | .26 |
مردمان عَناتُوت، صد و بیست و هشت. | .27 |
مردمان بیتعَزْمُوت، چهل و دو. | .28 |
مردمان قریه یعاریم و كَفَیره و بَئِیرُوت، هفتصد و چهل و سه. | .29 |
مردمان رامَه و جَبَع، ششصد و بیست و یك. | .30 |
مردمان مِكْماس، صد و بیست و دو. | .31 |
مردمان بیتایل و عای، صد و بیست و سه. | .32 |
مردمان نَبُوی دیگر، پنجاه و دو. | .33 |
بنیعیلام دیگر، هزار و دویست و پنجاه و چهار. | .34 |
بنیحاریم، سیصد و بیست. | .35 |
بنیاَریحا، سیصد و چهل و پنج. | .36 |
بنیلُود و حادید و اُونُو، هفتصد و بیست و یك. | .37 |
بنیسَنائَۀ، سه هزار و نه صد و سی. | .38 |
و اما كاهنان: بنییدَعْیا از خاندان یشُوع، نه صد و هفتاد و سه. | .39 |
بنیاِمیر، هزار و پنجاه و دو. | .40 |
بنیفَشْحُور، هزار و دویست و چهل و هفت. | .41 |
بنیحاریم، هزار و هفده. | .42 |
و اما لاویان: بنییشُوع از (خاندان) قَدْمیئیل و از بنیهُودُوْیا، هفتاد و چهار. | .43 |
و مغنیان: بنیآساف، صد و چهل و هشت. | .44 |
و دربانان: بنیشَلُّوم و بنیآطیر و بنیطَلْمُون و بنیعَقُّوب و بنیحَطِیطَه و بنیسُوبای، صد و سی و هشت. | .45 |
و اما نَتِینْیم: بنیصِیحَه، بنیحَسُوفا، بنیطَبایوت. | .46 |
بنیفیرُوس، بنیسیعا، بنیفادُون. | .47 |
بنیلَبانَه، بنیحَجابَه، بنیسَلْمای. | .48 |
بنیحانان، بنیجِدّیل، بنیجاحَر. | .49 |
بنیرَآیا، بنیرَصین، بنینَقُودا. | .50 |
بنیجَزّام، بنیعُزّا، بنیفاسیح. | .51 |
بنیبیسای، بنیمَعُونیم، بنینَفِیشَسِیم. | .52 |
بنیبَقْبُوق، بنیحَقُوفا،بنیحَرْحُور. | .53 |
بنیبَصَلیت، بنیمَحیده، بنیحَرْشا. | .54 |
بنیبَرْقُوس، بنیسیسَرا، بنیتامَح. | .55 |
بنینَصیح، بنیحَطیفا. | .56 |
و پسران خادمانِ سُلیمان: بنیسُوطای، بنیسُوفَرَت، بنیفَریدا. | .57 |
بنییعْلا، بنیدَرْقون،بنیجَدّیل. | .58 |
بنیشَفَطْیا، بنیحَطّیل، بنیفُوْخَرَه حَظَّبائیم، بنیآمون. | .59 |
جمیع نَتِینْیم و پسران خادمانِ سلیمان، سیصد و نود و دو. | .60 |
و اینانند آنانی كه از تلّ مِلْح و تلّ حَرْشاكَرُوب و اَدُّون و اِمیر برآمده بودند، اما خاندان پدران و عشیره خود را نشان نتوانستند داد كه آیا از اسرائیلیان بودند یا نه. | .61 |
بنیدَلایا، بنیطُوبیا، بنینَقُوْدَه، ششصد و چهل و دو. | .62 |
و از كاهنان: بنیحَبایا، بنیهَقّوص، بنیبَرْزِلاّی كه یكی از دختران بَرْزِلاّیی جِلْعادی را به زنی گرفته بود، پس به نام ایشان مسمی شدند. | .63 |
اینان انساب خود را در میان آنانی كه در نسبنامهها ثبت شده بودند طلبیدند، اما نیافتند، پس از كهانت اخراج شدند. | .64 |
پس تِرْشاتا به ایشان امر فرمود كه تا كاهنی با اوریم و تُمّیم برقرار نشود، از قدسِاقداس نخورند. | .65 |
تمامی جماعت با هم چهل و دو هزار و سیصد و شصت نفر بودند. | .66 |
سوای غلامان و كنیزان ایشان كه هفت هزار و سیصد و سی و هفت نفر بودند و مغنیان و مغنیات ایشان دویست و چهل و پنج نفر بودند. | .67 |
و اسبان ایشان، هفتصد و سی و شش و قاطران ایشان، دویست و چهل و پنج. | .68 |
و شتران، چهار صد و سی و پنج و حماران، ششهزار و هفتصد و بیست بود. | .69 |
و بعضی از رؤسای آبا هدایا به جهت كار دادند. اما تِرْشاتا هزار درم طلا و پنجاه قاب و پانصد و سی دست لباس كهانت به خزانه داد. | .70 |
و بعضی از رؤسای آبا، بیست هزار درم طلا و دو هزار و دویست منای نقره به خزینه به جهت كار دادند. | .71 |
و آنچه سایر قوم دادند این بود: بیست هزار درم طلا و دو هزار مَنای نقره و شصت و هفت دست لباس كهانت. | .72 |
پس كاهنان و لاویان و دربانان و مغنیان و بعضی از قوم و نَتِینْیم و جمیع اسرائیل، در شهرهای خود ساكن شدند و چون ماه هفتم رسید، بنیاسرائیل در شهرهای خود مقیم بودند. | .73 |
← Nehemiah 7/13 → |