← Daniel 8/12 → |
در سال سوم سلطنت بَلْشصَّر پادشاه، رؤیایی بر من دانیال ظاهر شد بعد از آنكه اول به من ظاهر شده بود. | .1 |
و در رؤیا نظر كردم و میدیدم كه من در دارالسلطنه شوشن كه در ولایت عیلام میباشد بودم و در عالم رؤیا دیدم كه نزد نهر اولای میباشم. | .2 |
پس چشمان خود را برافراشته، دیدم كه ناگاه قوچی نزد نهر ایستاده بود كه دو شاخ داشت و شاخهایش بلند بود و یكی از دیگری بلندتر و بلندترین آنها آخر برآمد. | .3 |
و قوچ را دیدم كه به سمت مغرب و شمال و جنوب شاخ میزد و هیچ وحشی با او مقاومت نتوانست كرد و كسی نبود كه از دستش رهایی دهد و برحسب رأی خود عمل نموده، بزرگ میشد. | .4 |
و حینی كه متفكّر میبودم اینك بز نری از طرف مغرب بر روی تمامی زمین میآمد و زمین را لمس نمیكرد و در میان چشمان بز نر شاخی معتبر بود. | .5 |
و به سوی آن قوچ صاحب دو شاخ كه آن را نزد نهر ایستاده دیدم آمد و بشدّت قوّت خویش نزد او دوید. | .6 |
و او را دیدم كه چون نزد قوچ رسید با او بشدّت غضبناك شده، قوچ را زد و هر دو شاخ او را شكست و قوچ را یارای مقاومت با وی نبود پس وی را به زمین انداخته، پایمال كرد و كسی نبود كه قوچ را از دستش رهایی دهد. | .7 |
و بز نر بینهایت بزرگ شد و چون قوی گشت آن شاخ بزرگ شكسته شد و در جایش چهار شاخ معتبر بسوی بادهای اربعه آسمان برآمد. | .8 |
و از یكی از آنها یك شاخ كوچك برآمد و به سمت جنوب و مشرق و فخر زمینها بسیار بزرگ شد. | .9 |
و به ضدّ لشكر آسمانها قوی شده، بعضی از لشكر و ستارگان را به زمین انداخته، پایمال نمود. | .10 |
و به ضدّ سردار لشكر بزرگ شد و قربانی دایمی از او گرفته شد و مكان مَقدَسِ او منهدم گردید. | .11 |
و لشكری به ضدّ قربانی دایمی، به سبب عصیان (قوم به وی) داده شد و آن (لشكر) راستی را به زمین انداختند و او (موافق رأی خود) عمل نموده، كامیاب گردید. | .12 |
و مقدّسی را شنیدم كه سخن میگفت و مقدّس دیگری از آن یك كه سخن میگفت، پرسید كه رؤیا درباره قربانی دایمی و معصیت مهلك كه قدس و لشكر را به پایمال شدن تسلیم میكند، تا بكی خواهد بود؟ | .13 |
و او به من گفت: «تا دو هزار و سیصد شام و صبح، آنگاه مَقْدَس تطهیر خواهد شد.» | .14 |
و چون من دانیال رؤیا را دیدم و معنی آن را طلبیدم، ناگاه شبیه مردی نزد من بایستاد. | .15 |
و آواز آدمی را از میان (نهر) اولای شنیدم كه ندا كرده، میگفت: «ای جبرائیل این مرد را از معنی این رؤیا مطلّع ساز.» | .16 |
پس او نزد جایی كه ایستاده بودم آمد و چون آمد من ترسان شده، به روی خود درافتادم و او مرا گفت: «ای پسر انسان بدانكه این رؤیا برای زمان آخر میباشد.» | .17 |
و حینی كه او با من سخن میگفت، من بر روی خود بر زمین در خواب سنگین میبودم و او مرا لمس نموده، در جایی كه بودم برپا داشت. | .18 |
و گفت: «اینك من تو را از آنچه در آخر غضب واقع خواهد شد اطّلاع میدهم زیرا كه انتها در زمان معین واقع خواهد شد. | .19 |
اما آن قوچ صاحب دو شاخ كه آن را دیدی پادشاهان مادیان و فارسیان میباشد. | .20 |
و آن بز نر سِتَبر پادشاه یونان میباشد و آن شاخ بزرگی كه در میان دو چشمش بود پادشاه اول است. | .21 |
و اما آن شكسته شدن و چهار در جایش برآمدن، چهار سلطنت از قوم او اما نه از قوّت او برپا خواهند شد. | .22 |
و در آخر سلطنت ایشان چون گناه عاصیان به اتمام رسیده باشد، آنگاه پادشاهی سخت روی و در مكرها ماهر، خواهد برخاست. | .23 |
و قوّت او عظیم خواهد شد، لیكن نه از توانایی خودش؛ و خرابیهای عجیب خواهد نمود و كامیاب شده، (موافق رأی خود) عمل خواهد نمود و عظما و قوم مقدّسان را هلاك خواهد نمود. | .24 |
و از مهارت او مكر در دستش پیش خواهد رفت و در دل خود مغرور شده، بسیاری را بَغْتَةً هلاك خواهد ساخت و با امیر امیران مقاومت خواهد نمود، اما بدون دست، شكسته خواهد شد. | .25 |
پس رؤیایی كه درباره شام و صبح گفته شد یقین است اما تو رؤیا را بر هم نِه زیرا كه بعد از ایام بسیار واقع خواهد شد.» | .26 |
آنگاه من دانیال تا اندك زمانی ضعیف و بیمار شدم. پس برخاسته، به كارهای پادشاه مشغول گردیدم، اما درباره رؤیا متحّیر ماندم و احدی معنی آن را نفهمید. | .27 |
← Daniel 8/12 → |