← 1Samuel 24/31 → |
و واقع شد بعد از برگشتن شاؤل از عقب فلسطینیان كه او را خبر داده، گفتند: «اینك داود در بیابان عَین جَدی است.» | .1 |
و شاؤل سه هزار نفر برگزیده را از تمامی اسرائیل گرفته، برای جستجوی داود و كسانش بر صخره های بزهای كوهی رفت. | .2 |
و به سر راه به آغلهای گوسفندان كه در آنجا مغارهای بود، رسید. و شاؤل داخل آن شد تا پایهای خود را بپوشاند. و داود و كسان او در جانبهای مغاره نشسته بودند. | .3 |
و كسان داود وی را گفتند: «اینك روزی كه خداوند به تو وعده داده است كه همانا دشمن تو را به دستت تسلیم خواهم نمود تا هر چه در نظرت پسند آید به او عمل نمایی.» و داود برخاسته، دامن ردای شاؤل را آهسته برید. | .4 |
و بعد از آن دل داود مضطرب شد از این جهت كه دامن شاؤل را بریده بود. | .5 |
و به كسان خود گفت: «حاشا بر من از جانب خداوند كه این امر را به آقای خود مسیح خداوند بكنم، و دست خود را بر او دراز نمایم چونكه او مسیح خداوند است.» | .6 |
پس داود كسان خود را به این سخنان توبیخ نموده، ایشان را نگذاشت كه بر شاؤل برخیزند، و شاؤل از مغاره برخاسته، راه خود را پیش گرفت. | .7 |
و بعد از آن، داود برخاسته، از مغاره بیرون رفت و در عقب شاؤل صدا زده، گفت: «ای آقایم پادشاه.» و چون شاؤل به عقب خود نگریست،داود رو به زمین خم شده، تعظیم كرد. | .8 |
و داود به شاؤل گفت: «چرا سخنان مردم را می شنوی كه میگویند اینك داود قصد اذیت تو دارد. | .9 |
اینك امروز چشمانت دیده است كه چگونه خداوند تو را در مغاره امروز به دست من تسلیم نمود، و بعضی گفتند كه تو را بكشم، اما چشمم بر تو شفقت نموده، گفتم دست خود را بر آقای خویش دراز نكنم، زیرا كه مسیح خداوند است. | .10 |
و ای پدرم ملاحظه كن و دامن ردای خود را در دست من ببین، زیرا از اینكه جامۀ تو را بریدم و تو را نكشتم، بدان و ببین كه بدی و خیانت در دست من نیست، و به تو گناه نكرده ام. اما تو جان مرا شكار میكنی تا آن را گرفتار سازی. | .11 |
خداوند در میان من و تو حكم نماید، و خداوند انتقام مرا از تو بكشد. اما دست من بر تو نخواهد شد. | .12 |
چنانكه مَثَل قدیمان میگوید كه شرارت از شریران صادر میشود، اما دست من بر تو نخواهد شد. | .13 |
و در عقب كیست كه پادشاه اسرائیل بیرون می آید و كیست كه او را تعاقب می نمایی، در عقب سگ مُرده ای بلكه در عقب یك كَیك! | .14 |
پس خداوند داور باشد و میان من و تو حكم نماید و ملاحظه كرده، دعوی مرا با تو فیصل كند و مرا از دست تو برهاند.» | .15 |
و چون داود از گفتن این سخنان به شاؤل فارغ شد، شاؤل گفت: «آیا این آواز توست ای پسر من داود؟» و شاؤل آواز خود را بلند كرده، گریست. | .16 |
و به داود گفت: «تو از من نیكوتر هستی زیرا كه تو جزای نیكو به من رسانیدی و من جزای بد به تو رسانیدم. | .17 |
و تو امروز ظاهر كردی كه چگونه به من احسان نمودی چونكه خداوند مرا به دست تو تسلیم كرده، و مرا نكشتی. | .18 |
و اگر كسی دشمن خویش را بیابد، آیااو را به نیكویی رها نماید؟ پس خداوند تو را به نیكویی جزا دهد به سبب آنچه امروز به من كردی. | .19 |
و حال اینك میدانم كه البته پادشاه خواهی شد و سلطنت اسرائیل در دست تو ثابت خواهد گردید. | .20 |
پس الا´ن برای من قسم به خداوند بخور كه بعد از من ذریۀ مرا منقطع نسازی، و اسم مرا از خاندان پدرم محو نكنی.» | .21 |
و داود برای شاؤل قسم خورد، و شاؤل به خانۀ خود رفت و داود و كسانش به مأمن خویش آمدند. | .22 |
← 1Samuel 24/31 → |