← 1Chronicles 21/29 → |
و شیطان به ضد اسرائیل برخاسته، داود را اغوا نمود كه اسرائیل را بشمارد. | .1 |
و داود به یوآب و سروران قوم گفت: «بروید و عدد اسرائیل را از بئرشَبَعْ تا دان گرفته، نزد من بیاورید تا آن را بدانم.» | .2 |
یوآب گفت: « خداوند بر قوم خود هر قدر كه باشند صد چندان مزید كند؛ و ای آقایم پادشاه آیا جمیع ایشان بندگان آقایم نیستند؟ لیكن چرا آقایم خواهش این عمل دارد و چرا باید باعث گناه اسرائیل بشود؟» | .3 |
اما كلام پادشاه بر یوآب غالب آمد و یوآب در میان تمامی اسرائیل گردش كرده، باز به اورشلیم مراجعت نمود. | .4 |
و یوآب عدد شمردهشدگان قوم را به داود داد و جملۀ اسرائیلیان هزار هزار و یكصد هزار مرد شمشیرزن و از یهودا چهارصد و هفتاد و چهار هزار مرد شمشیرزن بودند. | .5 |
لیكن لاویان و بنیامینیان را در میان ایشان نشمرد زیرا كه فرمان پادشاه نزد یوآب مكروه بود. | .6 |
و این امر به نظر خدا ناپسند آمد، پس اسرائیل را مبتلا ساخت. | .7 |
و داود به خدا گفت: «در این كاری كه كردم، گناه عظیمی ورزیدم. و حال گناه بندۀ خود را عفو فرما زیرا كه بسیار احمقانه رفتار نمودم.» | .8 |
و خداوند جاد را كه رایی داود بود خطاب كرده، گفت: | .9 |
« برو و داود را اعلام كرده، بگو خداوند چنین میفرماید: منسه چیز پیش تو میگذارم؛ پس یكی از آنها را برای خود اختیار كن تا برایت به عمل آورم.» | .10 |
پس جاد نزد داود آمده، وی را گفت: « خداوند چنین میفرماید برای خود اختیار كن: | .11 |
یا سه سال قحط بشود، یا سه ماه پیش روی خصمانت تلف شوی و شمشیر دشمنانت تو را در گیرد، یا سه روز شمشیر خداوند و وبا در زمین تو واقع شود، و فرشتۀ خداوند تمامی حدود اسرائیل را ویران سازد. پس الا´ن ببین كه نزد فرستندۀ خود چه جواب برم.» | .12 |
داود به جاد گفت: «در شدت تنگی هستم. تمنا اینكه به دست خداوند بیفتم زیرا كه رحمتهای او بسیار عظیم است و به دست انسان نیفتم.» | .13 |
پس خداوند وبا بر اسرائیل فرستاد و هفتاد هزار نفر از اسرائیل مردند. | .14 |
و خدا فرشتهای به اورشلیم فرستاد تا آن را هلاك سازد. و چون میخواست آن را هلاك كند، خداوند ملاحظه نمود و از آن بلا پشیمان شد و به فرشتهای كه (قوم را) هلاك میساخت گفت: «كافی است، حال دست خود را بازدار.» و فرشتۀ خداوند نزد خرمنگاه اَرْنانِ یبُوسی ایستاده بود. | .15 |
و داود چشمان خود را بالا انداخته، فرشتۀ خداوند را دید كه در میان زمین و آسمان ایستاده است و شمشیری برهنه در دستش بر اورشلیم برافراشته؛ پس داود و مشایخ به پلاس ملبس شده، به روی خود در افتادند. | .16 |
و داود به خدا گفت: «آیا من برای شمردن قوم امر نفرمودم و آیا من آن نیستم كه گناه ورزیده، مرتكب شرارت زشت شدم؟ اما این گوسفندان چه كردهاند؟ پس ای یهُوَه خدایم، مستدعی این كه دست تو بر من و خاندان پدرم باشد و به قوم خود بلا مرسانی.» | .17 |
و فرشتۀ خداوند جاد را امر فرمود كه بهداود بگوید كه داود برود و مذبحی به جهت خداوند در خرمنگاه اُرْنان یبُوسی برپا كند. | .18 |
پس داود برحسب كلامی كه جاد به اسم خداوند گفت برفت. | .19 |
و اُرْنان روگردانیده، فرشته را دید و چهار پسرش كه همراهش بودند، خویشتن را پنهان كردند؛ و اُرْنان گندم میكوبید. | .20 |
و چون داود نزد اُرْنان آمد، اُرْنان نگریسته، داود را دید و از خرمنگاه بیرون آمده، به حضور داود رو به زمین افتاد. | .21 |
و داود به اُرْنان گفت: «جای خرمنگاه را به من بده تا مذبحی به جهت خداوند برپا نمایم؛ آن را به قیمت تمام به من بده تا وبا از قوم رفع شود.» | .22 |
اُرْنان به داود عرض كرد: «آن را برای خود بگیر و آقایم پادشاه آنچه كه در نظرش پسند آید به عمل آورد؛ ببین گاوان را به جهت قربانی سوختنی و چومها را برای هیزم و گندم را به جهت هدیۀ آردی دادم و همه را به تو بخشیدم.» | .23 |
اما داود پادشاه به اُرْنان گفت: «نی، بلكه آن را البته به قیمت تمام از تو خواهم خرید، زیرا كه از اموال تو برای خداوند نخواهم گرفت و قربانی سوختنی مجاناً نخواهم گذرانید.» | .24 |
پس داود برای آن موضع ششصد مثقال طلا به وزن، به اُرْنان داد. | .25 |
و داود در آنجا مذبحی به جهت خداوند بنا نموده، قربانیهای سوختنی و ذبایح سلامتی گذرانید و نزد خداوند استدعا نمود؛ و او آتشی از آسمان بر مذبح قربانی سوختنی (نازل كرده،) او را مستجاب فرمود. | .26 |
و خداوند فرشته را حكم داد تا شمشیر خود را در غلافش برگردانید. | .27 |
در آن زمان چون داود دید كه خداوند او را در خرمنگاه اُرْنان یبُوسی مستجاب فرموده است،در آنجا قربانیها گذرانید. | .28 |
اما مسكن خداوند كه موسی در بیابان ساخته بود و مذبح قربانی سوختنی، در آن ایام در مكان بلند جِبْعُون بود. | .29 |
لیكن داود نتوانست نزد آن برود تا از خدا مسألت نماید، چونكه از شمشیر فرشتۀ خداوند میترسید. | .30 |
← 1Chronicles 21/29 → |