Zechariah 1/14 → |
در ماهِ هشتمِ سالِ دومِ سلطنتِ داریوش پادشاه، کلام خداوند بر زکریا ـ پسر بَرَکیا و نواسۀ عِدوی نبی ـ نازل شد. خداوند قادر مطلق به زکریا فرمود: | .1 |
«از طرف من به مردم بگو که من بر پدران شما بسیار خشمگین بودم، | .2 |
اما حالا اگر بسوی من برگردید، من هم بسوی شما بر می گردم. | .3 |
مثل اجداد خود نباشید که انبیای گذشته پیام مرا به آن ها دادند تا از راهی که در پیش گرفته بودند بازگردند و از اعمال زشت خود دست بکشند، ولی به حرف آن ها گوش ندادند و از امر من اطاعت نکردند. | .4 |
اجداد شما و انبیای گذشته دیگر زنده نیستند و همگی مُردند، | .5 |
توسط بندگانم، انبیاء احکام و هُشدارهای خود را به اجداد شما دادم، ولی آن ها توجهی نکردند و در نتیجه، جزا دیدند. سرانجام، آن ها توبه کردند و گفتند: خداوند قادر مطلق ما را به سزای اعمال ما رساند و هوشدارهائی را که به ما داده بود، عملی کرد.» | .6 |
در روز بیست و چهارم ماه یازدهم، یعنی ماه شباط، در دومین سال سلطنت داریوش، کلام خداوند در رؤیای شب به من، زکریا نازل شد. | .7 |
در یک دره ای، در بین درختان آس مردی را سوار بر یک اسپ سرخ دیدم. پشت سر او اسپهای به رنگهای نصواری، ابلق و سفید ایستاده بودند. | .8 |
از مرد پرسیدم: «ای آقای من، این اسپها برای چه در اینجا ایستاده اند؟» او جواب داد: «دلیل آن را به تو می گویم.» | .9 |
پس آن مردی که در بین درختان ایستاده بود، به من گفت که خداوند آن ها را فرستاده است تا در زمین تردد کنند. | .10 |
آنگاه اسپ سواران به فرشتۀ خداوند که در بین درختان آس ایستاده بود، گزارش داده گفتند: «ما در سراسر روی زمین تردد کردیم و در همه جا آرامی برقرار است.» | .11 |
فرشتۀ خداوند وقتی این را شنید گفت: «ای خداوند قادر مطلق، مدت هفتاد سال بر اورشلیم و شهرهای یهودا خشمگین بودی. تا بکی رحمت خود را از آن ها دریغ می کنی؟» | .12 |
خداوند با مهربانی و سخنان تسلی آمیز به فرشته جواب داد. | .13 |
آنگاه فرشته به من گفت: «این پیام خداوند قادر مطلق را اعلام کن که می فرماید: «من به اورشلیم شفقت و به سهیون غیرت زیادی دارم. | .14 |
اما بر اقوامی که در رفاه و آسایش زندگی می کنند، سخت خشمگین می باشم، زیرا آن ها زیادتر از آنچه که من می خواستم بر قوم برگزیدۀ من ظلم نمودند.» | .15 |
بنابران، خداوند می فرماید: «من با رحمت و شفقت بیشتر به اورشلیم بازگشت می کنم و عبادتگاه من و تمام شهر اورشلیم سر از نو آباد می شوند.» | .16 |
خداوند قادر مطلق می فرماید: «شهرهای اسرائیل سرشار از سعادت و برکت می گردند و من بار دیگر سهیون را تسلی داده و اورشلیم را برای سکونت خود بر می گزینم.»» | .17 |
در رؤیای دیگر چهار شاخ گاو را دیدم. | .18 |
از فرشته پرسیدم: «اینها چه هستند؟» او جواب داد: «اینها چهار قدرتی هستند که مردم یهودا و اسرائیل و اورشلیم را پراگنده ساخته اند.» | .19 |
بعد خداوند چهار آهنگر را به من نشان داد. | .20 |
پرسیدم: «اینها برای چه کاری آمده اند؟» او در جواب فرمود: «اینها آمده اند تا آن چهار شاخی را که باعث پراگندگی مردم یهودا شده اند، به وحشت بیندازند، از تخت قدرت شان سرنگون سازند و همه را بر زمین بکوبند و دور بیندازند.» | .21 |
Zechariah 1/14 → |