← SongOfSongs 6/8 → |
ای زیباترین زن، محبوبت کجا رفته است؟ جایش را به ما بگو تا برویم و پیدایش کنیم. | .1 |
محبوب من به باغ خود رفته است تا گلۀ خود را در کُرد گلهای خوشبو بچراند و سوسنها را بچیند. | .2 |
من به محبوبم تعلق دارم و او از آن من است. او گلۀ خود را در میان گلهای سوسن می چراند. | .3 |
ای عشق من، تو مانند تِرزه زیبا و مانند اورشلیم قشنگ هستی. تو همچون لشکر آماده برای جنگ، با هیبت هستی. | .4 |
بسوی من نگاه مکن، زیرا چشمانت مرا جادو کرده اند. موهای افشانت مانند گلۀ بزهائی اند که از کوه جِلعاد پائین می شود. | .5 |
دندانهای تو به سفیدی گوسفندانی اند که تازه شسته شده باشند و همگی جفت جفت و مرتب هستند. | .6 |
رخساره های تو در پشت روبند مانند دو نیمۀ انار اند. | .7 |
در بین شصت ملکه و هشتاد کنیز و دختران بیشمار، کسی مثل کبوتر من بی عیب و کامل پیدا نمی شود. او دختر دلبند و یگانۀ مادر خود است. دختران جوان وقتی او را می بینند، از او توصیف می کنند و ملکه ها و کنیزان او را می ستایند | .8 |
در بین شصت ملکه و هشتاد کنیز و دختران بیشمار، کسی مثل کبوتر من بی عیب و کامل پیدا نمی شود. او دختر دلبند و یگانۀ مادر خود است. دختران جوان وقتی او را می بینند، از او توصیف می کنند و ملکه ها و کنیزان او را می ستایند | .9 |
و می پرسند: «این کیست که مثل سپیدۀ صبح تابان است، مانند مهتاب قشنگ و همچون آفتاب درخشان و بسان ستارگان پُر شکوه است.» | .10 |
من در میان درختان بادام رفتم تا سرسبزی وادی را تماشا کنم و ببینم که آیا تاکهای انگور شگوفان شده و درختان انار گل کرده اند؟ | .11 |
بی آنکه خودم بدانم، بسرعتِ عرادۀ عمیناداب به آنجا رسیدم. | .12 |
برگرد، ای شولمی برگرد، برگرد تا ترا تماشا کنیم. چرا می خواهید مرا تماشا کنید؟ من بین دو قطار تماشاچیان می رقصم. | .13 |
← SongOfSongs 6/8 → |