← Psalms 139/150 → |
ای خداوند، تو مرا آزموده ای و می شناسی. | .1 |
تو نشستن و برخاستن مرا می دانی و فکرهای مرا از دور فهمیده ای. | .2 |
راه و خوابگاه مرا تفتیش کرده ای و همۀ طریق های مرا می دانی. | .3 |
زیرا که سخنی بر زبان من نیست، جزء اینکه تو ای خداوند آنرا تماماً دانسته ای. | .4 |
از هر طرف مرا احاطه کرده ای و با قدرت خود حفظم می کنی. | .5 |
اینگونه معرفت برایم بسیار عجیب است و بلندتر از توان درک من. | .6 |
از روح تو کجا بروم؟ و از حضور تو کجا بگریزم؟ | .7 |
اگر به آسمان صعود کنم، تو آنجا هستی! و اگر در دنیای مُردگان بستر بگسترانم اینک تو آنجا هستی! | .8 |
اگر بسوی طلوع آفتاب پرواز کنم و یا اگر در غرب ترین نقطۀ بحر ساکن شوم، | .9 |
در آنجا نیز دست تو مرا رهبری نموده و دست راست تو مرا خواهد گرفت. | .10 |
اگر بگویم: «تاریکی مرا بپوشاند و روشنایی گرداگرد من شب شود.» | .11 |
بازهم تاریکی نزد تو تاریک نیست و شب مثل روز روشن و تاریکی مانند روشنایی است. | .12 |
زیرا که تو آفریدگار دل و وجود من هستی؛ مرا در رَحِم مادرم نقش بستی. | .13 |
تو را می ستایم زیرا که بطور مهیب و عجیب ساخته شده ام. کارهای تو شگفت انگیز است و جان من این را خوب می داند. | .14 |
استخوانهایم از تو پنهان نبود وقتی که در نهان ساخته می شدم و در آغوش زمین نقشبندی می گشتم. | .15 |
چشمان تو جنین مرا دیده است و پیش از آنکه روزهای زندگی من آغاز شود، تو همۀ آن ها را در کتاب خود ثبت کرده بودی. | .16 |
ای خدا، فکرهای تو نزد من چقدر گرامی است و همگی آن ها چه عظیم است! | .17 |
اگر آن ها را بشمارم، از ریگ زیاده است. وقتی که بیدار می شوم هنوز نزد تو حاضر هستم. | .18 |
یقیناً ای خدا شریران را خواهی کشت، پس ای مردمان خون ریز از من دور شوید. | .19 |
آن ها دربارۀ تو حرفهای پلید می زنند و دشمنانت نام تو را بیهوده بر زبان می آورند. | .20 |
ای خداوند آیا نفرت نمی دارم از آنانی که تو را نفرت می دارند، و آیا مخالفان تو را ناپسند نمی شمارم؟ | .21 |
ایشان را به نفرت تام نفرت می دارم. ایشان را دشمنان خویشتن می شمارم. | .22 |
ای خدا، مرا امتحان کن و دل مرا بشناس. مرا بیازما و فکرهای مرا بدان، | .23 |
و ببین که آیا در من راه فساد است! و مرا به طریق جاودانی هدایت فرما. | .24 |
← Psalms 139/150 → |