Luke 20/24   

یک روز وقتی عیسی مردم را در عبادتگاه تعلیم می داد و مژدۀ نجات را به ایشان اعلام می کرد سران کاهنان و علمای دین با بزرگان یهود پیش او آمدند .1
و گفتند: «به ما بگو به چه اختیاری این کار ها را می کنی؟ کی به تو این اختیار را داده است؟» .2
عیسی به آنها جواب داد: «من هم از شما سؤالی دارم، به من بگویید .3
آیا تعمید یحیی از جانب خدا بود یا از جانب بشر؟» .4
آن ها بین خود بحث کرده گفتند: «اگر بگوییم از جانب خدا بود، او خواهد گفت: چرا به او ایمان نیاوردید؟ .5
و اگر بگوییم: از جانب بشر، همۀ مردم ما را سنگباران خواهند کرد چون یقین دارند که یحیی یک پیامبر بود.» .6
پس گفتند: «ما نمی دانیم از کجاست.» .7
عیسی به ایشان گفت: «من هم به شما نمی گویم که با چه اختیاری این کارها را می کنم.» .8
عیسی به سخن خود ادامه داد و برای مردم مَثَلی آورده گفت: «مردی تاکستانی احداث کرد و آنرا به باغبانان سپرد و مدت درازی به سفر رفت. .9
در موسم انگور، غلامی را پیش باغبانان فرستاد تا حصۀ خود را از محصول تاکستان بگیرد. اما آن ها غلام را لت و کوب کردند و دست خالی باز گردانیدند. .10
صاحب تاکستان غلام دیگری فرستاد، او را هم لت و کوب کرده و با او بد رفتاری کردند و دست خالی برگردانیدند. .11
غلام سوم را فرستاد. این یکی را هم زخمی کردند و بیرون انداختند. .12
پس صاحب تاکستان گفت: «چه باید بکنم؟ پسر عزیز خود را می فرستم، شاید حرمت او را نگهدارند.» .13
اما باغبانان وقتی او را دیدند با هم بحث کردند و گفتند: «این وارث است، بیایید او را بکشیم تا ملک به خود ما برسد.» .14
پس او را از تاکستان بیرون انداختند و کشتند. حالا صاحب تاکستان با آنها چه خواهد کرد؟ .15
او می آید و این باغبانان را می کشد و تاکستان را به دست دیگران می سپارد.» وقتی مردم اینرا شنیدند گفتند: «خدا نکند!» .16
اما او طرف شان دیده گفت: «پس معنی این قسمت از کتاب مقدس چیست؟ «آن سنگی که معماران رد کردند به صورت سنگ اصلی بنا در آمده است.» .17
هر که بر آن سنگ بیفتد پارچه پارچه خواهد شد و اگر آن سنگ بر کسی بیفتد او را کاملاً نرم خواهد کرد.» .18
علمای یهود و سران کاهنان می خواستند در همان لحظه او را بگیرند، چون پی بردند که مقصد آن مَثَل خود آن ها است اما از مردم ترسیدند. .19
پس به دنبال فرصت می گشتند و مأموران مخفی که خود را دیندار نشان می دادند پیش او فرستادند تا حرفی از دهان او بگیرند و آنرا دست آویزی برای تسلیم او به حَکَم و حوزۀ اختیارات والی رومی قرار دهند. .20
پس از او پرسیدند: «ای استاد، ما می دانیم آنچه تو می گویی و تعلیم می دهی درست و بجاست. تو در مورد هیچ کس فرق نمی گذاری بلکه با راستی و درستی راه خدا را تعلیم می دهی. .21
آیا ما اجازه داریم که به امپراطور روم مالیه بدهیم یا نه؟» .22
عیسی به نیرنگ آنها پی برد و فرمود: .23
«یک سکۀ نقره به من نشان بدهید. نقش و عنوان چه کسی روی آن است؟» جواب دادند: «امپراطور.» .24
عیسی فرمود: «پس آنچه از امپراطور است به امپراطور و آنچه از خدا است به خدا بدهید.» .25
به این ترتیب کوشش آنها برای به دست آوردن دلیلی به مقابل او در برابر مردم بی اثر ماند و در حالی که از جواب او حیرت کرده بودند خاموش ماندند. .26
بعد چند نفر از پیروان فرقۀ صدوقی که منکر رستاخیز پس از مرگ بودند پیش آمدند و از او پرسیدند: .27
«ای استاد، موسی این امر را برای ما نوشت: چنانچه مردی زنی بگیرد ولی بدون اولاد بمیرد برادرش مجبور است آن زن را بگیرد تا برای برادر خود فرزندانی بیاورد. .28
حالا هفت برادر بودند، اولی زنی گرفت و بدون فرزند مُرد. .29
بعد دومی او را گرفت .30
و سپس سومی و همین طور هر هفت نفر مردند و هیچ اولادی به جا نگذاشتند. .31
بعد از همه آن زن هم مُرد. .32
پس در روز رستاخیز، او زن کدام یک باشد؟ چون هر هفت نفر با او ازدواج کردند.» .33
عیسی به ایشان فرمود: «زنان و مردان این جهان ازدواج می کنند، .34
اما کسانی که شایسته رسیدن به جهان آینده و رستاخیز از مردگان بشوند، زن نمی گیرند و شوهر نمی کنند، .35
زیرا آن ها مانند فرشتگان هستند. دیگر مرگ برای آنها محال است و چون در رستاخیز شرکت دارند فرزندان خدا هستند. .36
این مطلب که مردگان بار دیگر زنده می شوند مطلبی است که خود موسی در داستان بوتۀ سوزان، آنجا که خداوند را خدای ابراهیم، خدای اسحاق و خدای یعقوب، خطاب می کند نشان داده است. .37
خدا، خدای مردگان نیست بلکه خدای زندگان است چون پیش او همه زنده اند.» .38
در این مورد بعضی از علما گفتند: «ای استاد، عالی جواب دادی.» .39
و پس از آن دیگر جرأت نکردند که از او چیزی بپرسند. .40
عیسی به ایشان فرمود: «چطور می توان گفت که مسیح پسر داود است؟ .41
چون خود داود در کتاب زبور می گوید: «خداوند به خداوند من فرمود: در دست راست من بنشین .42
تا دشمنانت را زیر پای تو اندازم.» .43
باری، داود او را «خداوند» خطاب می کند، پس چطور او می تواند پسر داود باشد؟» .44
عیسی در حضور همه مردم به شاگردان فرمود: .45
«از علما که دوست دارند با چپن های دراز بیایند و بروند و علاقۀ شدیدی به سلام های احترام آمیز در بازار ها و بهترین جا ها در کنیسه ها و دعوت ها نشان می دهند احتیاط کنید. .46
آنها مال بیوه زنان را می خورند حال آنکه محض خودنمایی دعای خود را طول می دهند. آن ها شدیدترین جزا ها را خواهند دید.» .47

  Luke 20/24