Luke 17/24   

عیسی به شاگردان خود فرمود: «از روبرو شدن با وسوسه ها گریزی نیست اما وای بحال آن کس که سبب وسوسه می شود. .1
برای او بهتر است که با سنگ آسیابی به دور گردن خود به دریا انداخته شود از این که یکی از این کوچکان را گمراه کند. .2
متوجه باشید! اگر برادرت به تو بدی کند او را سرزنش کن و اگر توبه کند او را ببخش. .3
حتی اگر روزی هفت بار به تو بدی کند و هفت بار پیش تو بیاید و بگوید: «توبه کردم»، او را ببخش.» .4
رسولان به عیسی خداوند عرض کردند: «ایمان ما را زیاد کن.» .5
خداوند جواب داد: «اگر شما به اندازۀ دانۀ اوری ای ایمان می داشتید می توانستید به این درخت توت بگویید: «از ریشه در بیا و در دریا کاشته شو.» و از شما اطاعت می کرد. .6
فرض کنید یکی از شما غلامی دارد که قلبه می کند یا از گوسفندان پاسداری می کند. وقتی از مزرعه برگردد آیا او به آن غلام خواهد گفت: «فورأ بیا و بنشین؟» .7
آیا به عوض آن نخواهد گفت: «نان مرا حاضر کن، کمرت را ببند و تا من می خورم و می نوشم خدمت کن، بعد می توانی غذای خودت را بخوری؟» .8
و آیا او از آن غلام به خاطر آنکه اوامرش را اجراء کرده است ممنون خواهد بود؟ .9
در مورد شما هم همینطور است، هرگاه تمام اوامری را که به شما داده شده بجا آورید بگوئید: ما غلامانی بیش نیستیم، فقط وظیفۀ خود را انجام داده ایم.» .10
عیسی در سفر خود به سوی اورشلیم از سرحد بین سامره و جلیل می گذشت. .11
هنگامی که می خواست به دهکده ای وارد شود با ده نفر جذامی روبرو شد. آنها دور ایستادند .12
و فریاد کردند: «ای عیسی، ای استاد، به ما رحم کن.» .13
وقتی عیسی آنها را دید فرمود: «بروید و خود را به کاهنان نشان بدهید.» و همچنانکه می رفتند پاک گشتند. .14
یکی از ایشان وقتی دید شفا یافته است در حالی که خدا را با صدای بلند حمد می گفت بازگشت .15
و خود را پیش پاهای عیسی انداخت و از او سپاسگزاری کرد. این شخص یک سامری بود. .16
عیسی در این خصوص فرمود: «مگر هر ده نفر پاک نشدند؟ پس آن نُه نفر دیگر کجا هستند؟ .17
آیا غیر از این بیگانه کسی نبود که برگردد و خدا را حمد گوید؟» .18
به آن مرد فرمود: «برخیز و برو، ایمانت تو را شفا داده است.» .19
پیروان فرقۀ فریسی از او سؤال کردند که پادشاهی خدا کی خواهد آمد. عیسی در جواب فرمود: «پادشاهی خدا طوری نمی آید که بتوان آن را مشاهده کرد .20
و کسی نخواهد گفت که، آن در اینجا یا در آنجا است، چون در حقیقت پادشاهی خدا در میان خود شماست.» .21
به شاگردان فرمود: «زمانی خواهد آمد که شما آرزوی دیدن یکی از روزهای پسر انسان را خواهید داشت اما آن را نخواهید دید. .22
به شما خواهند گفت که به اینجا یا آنجا نگاه کنید. شما به دنبال آنها نروید، .23
زیرا پسر انسان در روز خود مانند برق که از این سر آسمان تا آن سر آسمان می درخشد خواهد بود. .24
اما لازم است که او اول رنجهای بسیار را بکشد و از طرف مردم این روزگار رد شود. .25
زمان پسر انسان مانند روزگار نوح خواهد بود. .26
مردم تا روزی که نوح وارد کشتی شد و سیل آمده همه را نابود کرد می خوردند و می نوشیدند، زن می گرفتند و شوهر می کردند. .27
همچنین مانند زمان لوط خواهد بود که مردم می خوردند و می نوشیدند و به خرید و فروش و کشت و کار و خانه سازی مشغول بودند. .28
اما در روزی که لوط از سدوم بیرون آمد آتش و سنگ گوگرد از آسمان بارید و همه را از بین برد. .29
روزی که پسر انسان ظهور کند مانند آن روزگار خواهد بود. .30
در آن روز مردی که در پشت بام است و دارائی اش در خانه می باشد نباید برای بردن آن ها پایین بیاید. همچنین کسی که در مزرعه است نباید برگردد. .31
زن لوط را بیاد داشته باشید! .32
هر که برای نجات جان خود بکوشد آن را از دست می دهد و هر که جان خود را فدا کند آن را نجات خواهد داد. .33
بدانید که در آن شب از دو نفر که در یک بستر هستند یکی را می برند و دیگری را می گذارند. .34
از دو زن که با هم دستاس می کنند یکی را می برند و دیگری را می گذارند. .35
از دو مردی که در مزرعه باشند یکی برداشته می شود و دیگری در جای خود می ماند.» .36
وقتی آن ها این را شنیدند پرسیدند: «کجا ای خداوند؟» او فرمود: «هر جا لاشه ای باشد لاشخورها جمع می شوند.» .37

  Luke 17/24