Joshua 8/24   

خداوند به یوشع فرمود: «همه جنگجویان خود را گرفته بدون ترس و تشویش به عای برو. من پادشاه عای را با مردم، شهر و کشور او به دست تو داده ام. .1
همان معامله را که با اریحا و پادشاه آن کردی با عای و پادشاهش هم بکن، اما این بار به تو اجازه می دهم که همه اموال و مواشی آن ها را که به غنیمت می گیری برای خود نگهداری. حمله را بصورت ناگهانی و از عقب شهر شروع کن.» .2
پس یوشع سپاه خود را آمادۀ حرکت بطرف عای نمود. از آن جمله سی هزار عسکر دلیر را انتخاب کرد و هنگام شب آن ها را به آنجا فرستاد و گفت: .3
«شما برای شهر در کمین باشید، اما بسیار دور نروید و برای یک حملۀ ناگهانی بحال آماده باش قرار گیرید. .4
من با یک سپاه دیگر به شهر حمله می کنم. وقتیکه عساکر عای، مثل دفعۀ گذشته برای مقابله آمدند، ما از آن ها فرار می کنیم. .5
و آن ها به تعقیب ما می آیند. و چون از شهر به فاصلۀ زیادی دور شدند، فکر می کنند که ما مثل گذشته از آن ها فرار می کنیم. .6
آنوقت شما از کمینگاه خود بیرون آمده شهر را تصرف کنید، زیرا خداوند، خدای تان آنرا به دست شما می دهد. .7
وقتیکه شهر را تصرف کردید، قرار امر خداوند آنرا آتش بزنید. این بود هدایت من به شما.» .8
پس آن ها هنگام شب بسوی کمینگاه خود حرکت کردند. و در یک جائی که بین غرب عای و بیت ئیل بود پنهان شدند. و یوشع شب را در اردوگاه خود بسر برد. .9
صبح روز دیگر، یوشع برخاست و سپاه خود را آماده کرد و با سرکردگان قوم رهسپار عای شد. .10
و در نزدیک وادی که بین عای و آن ها واقع و در شمال شهر بود، اردو زد. .11
یوشع در آن شب یک سپاه پنجهزار نفری دیگر را فرستاد تا در غرب شهر، بین عای و بیت ئیل برای کمک با قشون اصلی کمین بگیرد. و خودش شب را در وادی بسر برد. .12
یوشع در آن شب یک سپاه پنجهزار نفری دیگر را فرستاد تا در غرب شهر، بین عای و بیت ئیل برای کمک با قشون اصلی کمین بگیرد. و خودش شب را در وادی بسر برد. .13
وقتی پادشاه عای سپاه یوشع را دید، فوراً دست به کار شد و لشکر خود را برای حمله به اسرائیل به وادی اُردن فرستاد. و غافل از اینکه یک دستۀ دیگر اسرائیل در عقب شهر کمین گرفته اند. .14
یوشع و مردان جنگی او چنان وانمود کردند که از دست آن ها شکست خورده بطرف بیابان فرار می کنند. .15
به همه عساکری که در شهر بودند امر داده شد که به تعقیب اسرائیل بروند. به این ترتیب، آن ها از شهر دور شدند و شهر بی دفاع ماند. .16
حتی یکنفر هم در عای یا بیت ئیل باقی نماند و دروازه های شهر را باز گذاشتند و به تعقیب اسرائیل رفتند. .17
آنگاه خداوند به یوشع گفت: «نیزه ات را به طرف عای دراز کن، زیرا من آنرا به دست تو می دهم.» یوشع همچنان کرد. .18
به مجردیکه دست یوشع بلند شد، سپاه اسرائیل که در کمینگاه بودند، فوراً به شهر حمله برده آنرا فتح کردند و آتش زدند. .19
و چون مردان عای به پشت سر خود نگاه کردند، دیدند که دود از شهر بطرف آسمان بالا می رود. و راه فرار از هر سو بروی شان بسته شده بود، زیرا مردانیکه به بیابان فرار کرده بودند، برگشتند و بر آنهائی که تعقیب شان می کردند، حمله نمودند. .20
وقتیکه یوشع و همراهانش دود را دیدند و فهمیدند که مردانیکه در کمین بودند، شهر را فتح کرده اند برگشتند و همه مردان عای را بقتل رساندند. .21
سپاه اسرائیل که در شهر بودند، بیرون آمدند و از پشت سر به کشتار دشمن شروع کردند. و در نتیجه، نه کسی زنده ماند و نه کسی فرار کرده توانست. .22
اما پادشاه عای را زنده دستگیر کرده نزد یوشع آوردند. .23
بعد از آنکه سپاه اسرائیل همه کسانی را که در خارج شهر بودند، کشتند، بداخل شهر رفتند و آنهائی را که زنده مانده بودند با دَم شمشیر هلاک کردند. .24
در همان روز تمام نفوس عای که در حدود دوازده هزار زن و مرد بودند، کشته شدند. .25
زیرا یوشع نیزۀ خود را که بطرف عای نشان گرفته بود، به همان حالت نگاه داشت تا زمانی که همه ساکنین آنجا نابود شدند. .26
و طبق امر خداوند به یوشع، اسرائیل تنها رمه و اموال غنیمت را برای خود گرفتند. .27
یوشع عای را به آتش زد و به خاکستر تبدیلش کرد. و تا امروز به همان حال باقی است. .28
پادشاه عای را به دار زدند و جسد او تا شام آویزان ماند. هنگام غروب آفتاب، یوشع امر کرد که جسد او را از دار پائین کنند و پیش دروازۀ دخول شهر بیندازند. و بروی آن یک تودۀ بزرگ سنگ را انباشتند که هنوز هم دیده می شود. .29
بعد یوشع قربانگاهی برای خداوند، خدای اسرائیل بر کوه عیبال ساخت. .30
چنانکه موسی، بندۀ خداوند در کتاب تورات به مردم اسرائیل هدایت داده بود: «قربانگاهی از سنگهای ناتراشیده که افزار کارگران به آن ها نخورده باشند، بناء کنید.» و مردم در آنجا قربانیهای سوختنی و سلامتی برای خداوند تقدیم کردند. .31
و یوشع در همانجا در حضور مردم اسرائیل یک نسخۀ احکام ده گانه و شریعت موسی را بر لوحه های سنگی نوشت. .32
تمام قوم اسرائیل به شمول مو سفیدان، فرماندهان نظامی، قاضیان و همچنین بیگانگان مقیم آنجا به دو دسته تقسیم شده مقابل هم ایستادند. نیم شان در پائین کوه جَرزِیم و نیم دیگر آن ها در پائین کوه عیبال ایستادند. و بین آن دو دسته، کاهنان لاوی و صندوق پیمان خداوند قرار داشتند و منتظر دعای برکت بودند. این مراسم قرار هدایتی که موسی، بندۀ خداوند سالها پیش داده بود، اجرا شد. .33
بعد یوشع تمام قوانین نوشته شده در تورات را که شامل برکات و لعنت ها بود، برای شان خواند. .34
تمام احکامی که موسی داده بود از سر تا به آخر برای مردم اسرائیل و زنان و اطفال شان و بیگانگانی که با آن ها بودند، خوانده شد. .35

  Joshua 8/24