Genesis 13/50   

ابرام با زن خود و هر چه که داشت، به طرف شمال مصر به قسمت جنوبی کنعان رفت و لوط هم همراه او بود. .1
ابرام مرد بسیار ثروتمندی بود. او گوسفندان، بزها، گاوها و طلا و نقره فراوان داشت. .2
او آنجا را ترک کرد و از جائی به جائی دیگر می رفت تا به بیت ئیل رسید. او به محلی بین بیت ئیل و عای رسید، .3
یعنی همان جائی که قبلاً خیمه زده و قربانگاهی بنا کرده بود. پس در آنجا خداوند را پرستش کرد. .4
لوط نیز گوسفندان، بزها، گاوها و خیمه های بسیار داشت. لوط و ابرام هر دو گله و رمه های زیاد داشتند .5
و چراگاه به اندازۀ کافی نبود تا هر دوی آن ها در آنجا زندگی کنند. .6
تا اینکه بین چوپانان ابرام و چوپانان لوط اختلافاتی پیدا شد. (در آن موقع کنعانیان و فِرزِیان هنوز هم در آنجا زندگی می کردند.) .7
پس ابرام به لوط گفت: «ما از خود هستیم و چوپانان تو نباید با چوپانان من اختلاف داشته باشند. .8
پس بیا از هم جدا شویم. تو هر قسمت از زمین را که می خواهی انتخاب کن. تو به یک طرف برو و من به طرف دیگر.» .9
لوط خوب به اطراف نگاه کرد و دید که تمام زمین های هموار دریای اُردن تا صوغر مانند باغ خداوند در عدن و یا مانند زمین های هموار دریای نیل در مصر، آب فراوان دارد. (این قبل از آن بود که خداوند شهر های سدوم و عموره را از بین برد.) .10
بنابراین، لوط تمام زمین های هموار اُردن را برای خود انتخاب نمود و به طرف شرق حرکت کرد و به این ترتیب، این دو نفر از هم جدا شدند. .11
ابرام در سرزمین کنعان ماند و لوط در بین شهر های همواری اُردن تا نزدیک سدوم ساکن شد. .12
مردم این شهر بسیار شریر بودند و علیه خداوند گناه می کردند. .13
بعد از اینکه لوط آنجا را ترک کرد، خداوند به ابرام فرمود: «از همان جائی که هستی با دقت به همۀ اطراف خود نگاه کن. .14
من تمام سرزمینی را که می بینی برای همیشه به تو و به اولاده ات می دهم. من به تو اولادۀ بی حد و بی حساب می بخشم .15
به طوری که کسی نتواند همۀ آن ها را بشمارد. تعداد آن ها مثل ریگ بیابان بیشمار می شوند. .16
حالا برو و تمام سرزمین را ببین، زیرا من همه را به تو می دهم.» .17
پس ابرام کوچ کرد و خیمۀ خود را نزدیک بلوطستان ممری که در حبرون است بنا کرد و در آنجا قربانگاهی برای خداوند ساخت. .18

  Genesis 13/50