← 2Chronicles 2/36 → |
سلیمان تصمیم گرفت تا عبادتگاهی بنام خداوند و یک قصر شاهی برای خود آباد کند. | .1 |
پس برای این منظور هفتاد هزار نفر را جهت حمل مصالح تعمیراتی، هشتاد هزار نفر را برای سنگتراشی در معدن سنگ و سه هزار و ششصد نفر را هم بغرض مراقبت و نظارت کارهای کارگران تعیین کرد. | .2 |
بعد این پیام را به حورام، پادشاه صور فرستاد: «همانطوریکه برای پدرم، داود چوب سرو مورد ضرورت ساختمان قصر او را برایش فرستادی، برای من هم ارسال کن. | .3 |
زیرا می خواهم عبادتگاهی برای اسم خداوند، خدای خود آباد کنم. آن بنا یک ساختمان مقدس خواهد بود که در آنجا خوشبوئی دود می کنیم، نان مخصوص را همیشه و قربانی های سوختنی را در هر صبح و شام، در روزهای سَبَت، در ماه نو و دیگر روزهای تقدیس شدۀ خداوند، خدای خود تقدیم می کنیم. این مراسم برای اسرائیل یک فریضۀ ابدی است از جانب خداوند. | .4 |
عبادتگاهی که من می خواهم آباد کنم یک عبادتگاه بزرگی خواهد بود، زیرا خدای ما از همه خدایان دیگر با عظمت تر است. | .5 |
اما چه کسی می تواند عبادتگاهی برای او بنا کند؟ زیرا که آسمان با همه پهنا و بزرگی آن گنجایش او را ندارد، پس من چطور می توانم عبادتگاه او را بسازم؟ من فقط قربانگاهی جهت دود کردن خوشبوئی برای او می سازم. | .6 |
بنابران، از تو خواهش می کنم تا شخصی را برای من بفرستی که در کارهای طلا، نقره، برنج و آهن و بافتن پارچه های ارغوانی، سرخ و لاجوردی مهارت داشته باشد، و همچنین به کسانی که در فن نقاشی و حکاکی آشنا باشند، احتیاج است تا با کارگران ما که در یَهُودا و اورشلیم هستند و پدرم، داود آن ها را تعیین کرده بود یکجا کار کنند. | .7 |
علاوتاً چوب سرو، صنوبر و صندل را هم از لبنان برایم بفرست، زیرا می دانم که کارگران تو در بریدن چوب و فن نجاری ماهر هستند و من کارگران خود را برای کمک آن ها می فرستم. | .8 |
ما به یک اندازۀ زیاد چوب ضرورت داریم، چون عبادتگاهی را که می خواهم آباد کنم بسیار بزرگ و بی نظیر خواهد بود. | .9 |
و من به کارگرانی که چوب را می بُرند، دو هزار تُن گندم، دو هزار تُن جَو، چهارصد هزار لیتر شراب و چهارصد هزار لیتر روغن می دهم.» | .10 |
حورام، پادشاه صور، در جواب او نامه ای به این مضمون نوشت: «از آنجا که خداوند به قوم برگزیدۀ خود محبت دارد، ترا بعنوان پادشاه شان انتخاب کرد، | .11 |
سپاس باد بر خداوند، خدای اسرائیل که آسمان و زمین را آفرید و به داود پادشاه چنین پسر حکیم، دانا و بامعرفت عطا فرمود تا عبادتگاهی برای خداوند و قصری برای خود آباد کند. | .12 |
اینک حورام آبی را که یک شخص ماهر و استاد با هنر است بخدمتت می فرستم. | .13 |
مادر او از مردم دان و پدرش از باشندگان صور است. او در کارهای طلا، نقره، برنج، آهن، سنگ و چوب و همچنین در رشتۀ بافندگی پارچه های کتان نفیس ارغوانی، سرخ و لاجوردی و در فن نقاشی، حکاکی و طراحی مهارت بسزائی دارد. او می تواند با کارگران تو و آقای من، پدرت داود پادشاه همکاری کند. | .14 |
در بارۀ گندم، جو، شراب و روغن که آقای من پیشنهاد کرد، می تواند آن ها را برای من بفرستد. | .15 |
من چوب مورد ضرورت را از کوههای لبنان قطع کرده، آنها را به هم پیوسته از طرف دریا به بندر یافا می فرستم و کارگران شما آنرا از آنجا گرفته به اورشلیم نقل بدهند.» | .16 |
بعد سلیمان احصائیۀ بیگانگانی را که در سرزمین اسرائیل زندگی می کردند (مطابق احصائیه ایکه قبلاً پدرش، داود گرفته بود) گرفت و معلوم شد که تعداد آن ها یکصد و پنجاه و سه هزار و ششصد نفر بود. | .17 |
از آن جمله هفتاد هزار نفر را برای حمل مواد تعمیراتی، هشتاد هزار نفر را در معدن کوهستان و سه هزار و ششصد نفر را برای مراقبت و نظارت کار کارگران تعیین کرد. | .18 |
← 2Chronicles 2/36 → |