2Chronicles 12/36   

وقتی سلطنت رَحُبعام استقرار پیدا کرد و قدرت یافت، خداوند و احکام او را فراموش کرد و تمام مردم اسرائیل هم روش او را تعقیب نمودند. .1
در سال پنجم سلطنت رَحُبعام، چون مردم در برابر خداوند گناه کردند، در نتیجه، شیشق، پادشاه مصر با یکهزار و دوصد عرادۀ جنگی، شصت هزار سوار و یک تعداد بیشمار عسکر پیاده از مردم مصر، لیبیا، شکیم و حبشه بعزم حمله به اورشلیم لشکرکشی کرد. .2
در سال پنجم سلطنت رَحُبعام، چون مردم در برابر خداوند گناه کردند، در نتیجه، شیشق، پادشاه مصر با یکهزار و دوصد عرادۀ جنگی، شصت هزار سوار و یک تعداد بیشمار عسکر پیاده از مردم مصر، لیبیا، شکیم و حبشه بعزم حمله به اورشلیم لشکرکشی کرد. .3
بزودی شهرهای مستحکم یَهُودا را تصرف نموده به اورشلیم رسید. .4
شِمَعیه نبی پیش پادشاه و رهبران مردم یَهُودا که بخاطر حملۀ شیشق در اورشلیم جمع شده بودند، آمد و گفت: «خداوند می فرماید: چون شما مرا ترک کردید من هم شما را به دست شیشق تسلیم می کنم.» .5
آنگاه رهبران اسرائیل و پادشاه بگناه خود اعتراف کرده گفتند: «خداوند حق دارد.» .6
وقتی خداوند دید که آن ها بخطای خود اعتراف نمودند، به شِمَعیه فرمود: «حالا که آن ها به گناه خود اقرار کردند، آن ها را از بین نمی برم. بعضی از آن ها را نجات می دهم و ذریعۀ شیشق قهر خود را بر اورشلیم نمی آورم. .7
ولی آن ها غلام او خواهند شد تا بدانند چه فرقی بین خدمت به من و خدمت به پادشاهان این دنیا وجود دارد.» .8
پس شیشق، پادشاه مصر به اورشلیم حمله کرد و تمام موجودی خزانه های عبادتگاه خداوند و قصر سلطنتی را همراه با سپرهای طلا که سلیمان ساخته بود با خود بُرد. .9
بنابران رَحُبعام بعوض آن ها سپرهای برنجی ساخت و به رؤسای محافظین دروازه های قصر سلطنتی سپرد. .10
و هر وقتیکه پادشاه به عبادتگاه خداوند می رفت، محافظین سپرها را با خود می بردند و در بازگشت دوباره به تحویلخانه می آوردند. .11
چون پادشاه به گناه خود اقرار کرد از قهر خداوند نجات یافت و بطور کلی از بین نرفت و حتی بعد از حملۀ شیشق وضع یَهُودا بد نبود. .12
رَحُبعام سلطنت خود را در اورشلیم تأسیس نمود. در سن چهل و یک سالگی پادشاه شد و مدت هفده سال در اورشلیم، یعنی شهریکه خداوند از تمام شهرهای قبایل اسرائیل برگزید و نام خود را بر آن نهاد، سلطنت کرد. مادر رَحُبعام نَعمۀ عَمونی بود. .13
اعمال بسیار زشتی از او سر زد و به خداوند ایمان راسخ نداشت. .14
کارروائی های رَحُبعام از اول تا آخر در کتاب تاریخ شِمَعیه نبی و عِدوی نبی ثبت اند. رَحُبعام و یَرُبعام همیشه در جنگ بودند. .15
بعد رَحُبعام فوت کرد و با پدران خود پیوست و او را در شهر داود بخاک سپردند و پسرش اَبِیا جانشین او شد. .16

  2Chronicles 12/36