← 1Chronicles 19/29 → |
وقتی ناحاش، پادشاه عمونیان درگذشت، پسرش جانشین او شد. | .1 |
داود گفت: «ناحاش با من دوستی و خوبی نشان داد و حالا نوبت من است که به پسرش، حانون احسان کنم.» پس نمایندگان خود را برای تسلیت بخاطر وفات پدرش فرستاد. وقتی نمایندگان داود به سرزمین عمونیان پیش حانون رسیدند، | .2 |
سرکردگان عمونیان به حانون گفتند: «آیا فکر می کنی که داود براستی نمایندگان خود را برای تعزیت و بخاطر احترام به پدرت فرستاده است؟ آن ها آمده اند تا وضع کشور را معلوم کنند و منظور شان از بین بردن سلطنت تو و جاسوسی از خاک ما است.» | .3 |
بنابران، حانون ریش نمایندگان داود را تراشید و لباس شان را از بالا تا کمر پاره کرد و آن ها را از کشور خود راند. | .4 |
آن ها آنجا را ترک کردند و چون داود از ماجرا آگاه شد، به آن مردان که از وضع خود خجالت می کشیدند، این پیام را فرستاد: «در اریحا بمانید تا ریش تان برسد و بعد اینجا بیائید.» | .5 |
چون عمونیان پی بردند که خطای بزرگی کرده اند، پس حانون سی و چهار تُن نقره تهیه کرد تا عراده و سوار را از ماورالنهر، ارام مَعکه و صوبه اجیر کنند. | .6 |
آن ها سی و دو هزار عراده و سوار را اجیر کردند و با پادشاه مَعکه و سپاه او آمدند و در میدِبا موضع گرفتند. عمونیان هم از شهرهای خود آمده یکجا جمع شدند و برای جنگ رفتند. | .7 |
وقتی به داود خبر رسید، یوآب را با تمام اردوی شجاع خود برای مقابله فرستاد. | .8 |
عمونیان برای جنگ آماده شدند و در پیش دروازۀ شهر سنگر گرفتند. قوای کشورهائی که برای کمک آمده بودند، جدا از عمونیان در دشت قرار گرفتند. | .9 |
چون یوآب دید که قوای دشمن قصد دارند از پیشرو و پشت سر حمله کنند، یک عده از افراد ورزیده را انتخاب کرده در مقابل ارامیان صف آراست. | .10 |
بقیۀ سپاه را تحت فرماندهی برادر خود، ابیشای به مقابلۀ عمونیان فرستاد | .11 |
و به او گفت: «اگر ارامیان بر ما غلبه کردند، شما به ما کمک کنید و اگر عمونیان بر شما غالب شدند، ما به کمک شما می آئیم. | .12 |
شجاع و با جرأت باشید و ما باید مردانه وار برای مردم خود و بخاطر شهرهای خداوند بجنگیم. آنگاه ما کار خویش را بخداوند می سپاریم تا ببینیم که رضا و خواستۀ او چه خواهد بود.» | .13 |
پس یوآب و همراهانش برای حمله بر ارامیان به خط جنگ نزدیک شدند. ارامیان از او فرار کردند. | .14 |
وقتی عمونیان دیدند که ارامیان فرار کردند، آن ها هم از ابیشای و قوای او پا به فرار گذاشته بداخل شهر رفتند و یوآب به اورشلیم برگشت. | .15 |
چون ارامیان پی بردند که از دست اسرائیل شکست خورده اند، بنابران، قاصدان خود را فرستادند تا ارامیانی را که در شرق دریای فرات بودند، بسرکردگی شوفک، فرمانده عمومی سپاه هَدَدعَزَر بیاورند. | .16 |
وقتی داود از نقشۀ آن ها خبر شد، تمام لشکر اسرائیل را جمع کرد و از دریای اُردن عبور نمود و با قوای خود به مقابلۀ آن ها رفت. ارامیان هم دست به حمله زدند و جنگ شروع شد، | .17 |
اما ارامیان بار دیگر فرار کردند و لشکر داود هفت هزار رانندۀ عراده و چهل هزار عسکر پیادۀ ارامیان را بقتل رساند. او همچنان شوفک، فرمانده عمومی سپاه ارامیان را کشت. | .18 |
چون عساکر هَدَدعَزَر دیدند که از دست اسرائیل شکست خورده اند، با داود صلح کردند و تابع او شدند و ارامیان حاضر نشدند که بار دیگر با عمونیان در جنگ کمک کنند. | .19 |
← 1Chronicles 19/29 → |