← 1Chronicles 11/29 → |
بعد تمام مردم اسرائیل در حضور داود در حِبرون جمع شده به او گفتند: «ما همگی رگ و خون تو هستیم، | .1 |
حتی وقتیکه شائول پادشاه ما بود، تو سپاه ما را در جنگها رهبری کردی و خداوند، خدای تو بتو فرمود: تو چوپان قوم برگزیدۀ من، اسرائیل خواهی بود و پیشوای آن ها خواهی شد.» | .2 |
پس تمام سرکردگان قوم اسرائیل پیش داود در حبرون آمدند و در آنجا داود در حضور خداوند با آن ها پیمان بست و آن ها داود را قراریکه خداوند به سموئیل وعده فرموده بود به عنوان پادشاه اسرائیل مسح کردند. | .3 |
آنگاه داود و همۀ قوم اسرائیل به اورشلیم رفتند. (نام آنجا قبلاً یبوس بود، زیرا یبوسیان در آنجا زندگی می کردند.) | .4 |
اما یبوسیان مانع آمدن داود شده گفتند: «تو در اینجا داخل شده نمی توانی.» با آنهم داود قلعۀ سهیون را که پسانتر به شهر داود مشهور شد، فتح کرد | .5 |
و به مردان خود گفت: «اولین کسیکه یبوسیان را مغلوب کند، سرکرده و فرمانده سپاه می شود.» یوآب، پسر زِرویه اولتر از همه دست به حمله زد و آن مقام را به دست آورد. | .6 |
داود در همان قلعه سکونت اختیار کرد، بنابران آنجا را شهر داود نامیدند. | .7 |
داود اطراف شهر را وسعت داد و یوآب بقیۀ شهر را دوباره آباد کرد. | .8 |
داود در قدرت و شهرت معروف شد، زیرا خداوند قادر مطلق با او بود. | .9 |
اینها نامهای شجاعترین مردانی هستند که با کمک مردم اسرائیل سلطنت داود را تقویه کردند و نیرو بخشیدند، تا او قرار وعدۀ خداوند پادشاه شان شود: | .10 |
یَشُبعام، پسر حَکونی سرکردۀ سه فرمانده عالیرتبۀ نظامی بود. او یکبار سه صد نفر را با شمشیر کشت. | .11 |
بعد از او اَلِعازار، پسر دودوی اَخُوخِی، یکی از آن سه مرد دلاور بود. | .12 |
وقتیکه سپاه فلسطینی ها در فَسدَمیم برای جنگ جمع شده بود، او همراه داود در آنجا بود. او عساکر اسرائیل را که در یک قطعه زمین پُر از جَو بودند، دید که از سپاه فلسطینی ها فرار می کنند، | .13 |
اما او در همان زمین پابرجا ایستاد و از آن دفاع کرد و عساکر دشمن را بقتل رساند و خداوند اسرائیل را به پیروزی بزرگی نایل ساخت. | .14 |
یکبار دیگر سه نفر از سی فرمانده نظامی به صخره ای در مغارۀ عدولام پیش داود رفتند. در عین حال اردوی فلسطینی ها در وادی رفائیم موضع گرفته بودند. | .15 |
داود در قلعه بود و یک عده سربازان فلسطینی ها در شهر بیت لحم بودند. | .16 |
داود آرزو کرد و گفت: «ای کاش کسی می بود که کمی آب از چاهی که بلب دروازۀ بیت لحم است، برایم می آورد!» | .17 |
آنگاه آن سه مرد شجاع رفتند، صف اردوی فلسطینی ها را شگافته از چاه لب دروازۀ بیت لحم آب کشیدند و برای داود بردند. اما داود آب را ننوشید و آنرا برای خداوند ریخت | .18 |
و گفت: «خدا نکند که من این آب را بنوشم. آیا روا است که خون این مردان را بنوشم؟ زیرا آن ها حیات خود را بخطر انداختند و آنرا برایم آوردند.» بنابران، از خوردن آن خودداری کرد. این بود کارروائی های آن سه مرد دلاور. | .19 |
ابیشای، برادر یوآب سرکردۀ آن سی نفر فرمانده نظامی بود. او با نیزۀ خود سه صد نفر را کشت و مثل آن سه نفر شهرت پیدا کرد. | .20 |
به همین خاطر، از بین آن سی فرمانده نظامی مقامش بلندتر و سرکردۀ آن ها شد، اما به پایۀ آن سه نفر نمی رسید. | .21 |
بنایا، پسر یَهویاداع، که پدرش یک مرد شجاع قَبصئیلی بود، کار های مهم و ارزنده ای انجام داده بود. او دو نفر از بهترین مردان موابی را بقتل رساند. در یک روزیکه برف می بارید در یک غار داخل شد و شیری را کشت. | .22 |
او همچنان یک مرد مصری را که شخصی بسیار قوی و بلندی قد او دو و نیم متر بود کشت. آن مرد مصری نیزه ای به اندازۀ چوب کارگاه بافندگی در دست داشت. بنایا با یک چوبدست به مقابلۀ او رفت، نیزۀ او را از دستش ربود و او را با نیزۀ خودش بقتل رساند. | .23 |
با این کارها شهرت بنایا زیادتر از آن سی نفر شد، | .24 |
اما بازهم به پایۀ آن سه نفر نمی رسید و داود او را بحیث محافظ شخصی خود مقرر کرد. | .25 |
مأمورین دیگر که در شجاعت شهرت داشتند، اینها بودند: عَسائیل، برادر یوآب؛ اَلحانان، پسر دودوی بیت لحمی؛ | .26 |
شَموت هَروری، حالَز فِلونی؛ عیلای اَخُوخِی؛ | .27 |
عیرا، پسر عِقیِش تَقوعی؛ ابی عَزَر عَناتوتی؛ | .28 |
سِبکای حوشاتی؛ عیلای اَخُوخِی؛ | .29 |
مَهرای نِطوفاتی؛ حِلِد، پسر بَعنۀ نِطوفاتی؛ | .30 |
اتای، پسر ریبای (از جبعۀ بنیامین)؛ بنایای فِرعاتونی؛ | .31 |
حورای (از درۀ جاعَش)؛ ابی ئیل عَرُباتی؛ | .32 |
عَزموت بَحرومی؛ الیَحبای شَعَلبونی؛ | .33 |
هاشَم جِزونی؛ یُوناتان، پسر شاجای هَراری؛ | .34 |
اخیام، پسر ساکار هراری؛ الیفال، پسر اُور؛ | .35 |
حافر مَکیراتی؛ اخیای فِلونی؛ | .36 |
حِزرون کَرمَلی؛ نَعرای، پسر اَزُبای؛ | .37 |
یوئیل، برادر ناتان؛ مِبحار، پسر هَجری؛ | .38 |
صالق عَمونی؛ نحرای بِیروتی (سلاح بردار یوآب، پسر زِرویه)؛ | .39 |
عیرای یتری؛ حارَب یتری؛ | .40 |
اوریای حِتی؛ زاباد، پسر اَحلای؛ | .41 |
عَدینا، پسر شیزای رؤبینی (سرکردۀ رؤبینیان) و سی نفر همراهان او؛ | .42 |
حانان، پسر مَعکه؛ یهوشافاتِ مِتان؛ | .43 |
عُزیای عَشتاروتی؛ شاماع و یَعُوئیل، پسران حونام عروعیری؛ | .44 |
یَدیعئیل، پسر شِمری و برادرش، یُوخای تیصی؛ | .45 |
اَلِی ئیل، از مَحُویم؛ یَریبای و یوشُوبا، پسران اَلناعَم؛ یِتمَۀ موابی؛ | .46 |
اَلِی ئیل، عوبید و یَعسی ئیلِ مَسوباتی. | .47 |
← 1Chronicles 11/29 → |